کد مطلب:59752 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:260

چهره علی در آینه جنگ بدر











به عنوان نمونه ، سلحشوری و فداكاری علی (علیه السلام) را در آینه جنگ بدر بنگریم كه داستانش در قرآن ، ذكر شده است ، جنگ بدر، اوّلین جنگی است كه مسلمانان در آن آزمایش شدند[1] و ترس و وحشت آن جنگ ، عدّه ای از دلیران اسلام را به كنار می كشاند و هركدام به بهانه ای شانه خالی می كردند و خود را از صحنه دور می نمودند چنانكه قرآن در ترسیم این موضوع می فرماید:

«كَما اَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَیْتِكَ بِالْحَقِّ وَانَّ فَریقا مِنَ الْمُؤْمِنینَ لَكارِهُونَ ، یُجادِلُونَكَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ كَأنَّما یُساقُونَ اِلَی الْمَوْتِ وَهُمْ یَنْظُرُونَ».[2] .

«(خشنودی بعضی از شما از چگونگی تقسیم غنایم بدر) همانند آن است كه خداوند تو را از خانه ات به حق بیرون فرستاد (به سوی میدان بدر) در حالی كه جمعی از مؤ منان كراهت داشتند. آنان با اینكه می دانستند، این فرمان خداست ، باز با تو ستیز می كردند. (و آنچنان وحشت زده بودند كه) گویی به سوی مرگ رانده می شوند و (آن را با چشم خود) می نگرند».

و در تعقیب آیات فوق می فرماید:

«وَلا تَكُونُوا كَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَرا وَرِئاءَ النّاسِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِاللّهِ وَاللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ».[3] .

«و مانند كسانی نباشید كه از سرزمین خود از روی هواپرستی و غرور و خودنمایی كردن در برابر مردم (به سوی میدان بدر) بیرون آمدند و مردم را از راه خدا باز می داشتند و خداوند به آنچه عمل می كنند، آگاه است».

بلكه تا آخر سوره انفال ، سخن از بهانه جویی و شانه خالی كردن عدّه ای است ، اگرچه تعبیرات ، گوناگون است ، ولی از نظر معنا، هماهنگ و دارای معانی متّحد می باشند.

خلاصه این جنگ از این قرار است: مشركان به سرزمین بدر[4] آمدند و برای جنگ با مسلمین ، اصرار می كردند و به بسیاری افراد سپاه خود و بسیاری اموال و ساز و برگ نظامی و تجهیرات خود، تظاهر می كردند، ولی تعداد مسلمانان در برابر آنان كم بود (313 نفر در حدود یك سوّم سپاه دشمن) كه به علاوه گروههایی از مسلمین با بی میلی به جبهه آمده بودند و اضطرار و ناچاری ، آنان را به سوی میدان آورده بود و وقتی كه سپاه دشمن در برابر سپاه اسلام قرار گرفت ، مشركان اعلان جنگ نمودند و با فریادهای خود، مبارز طلبیدند (سه نفر به نامهای: ولید، عتبه و شیبه از شجاعان لشگر دشمن به میدان آمده و مسلمین را به جنگ دعوت نمودند و هماورد طلبیدند).

انصار (مسلمین مدینه) به پیش آمدند و چند نفر از خود را به میدان فرستادند، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از آنان جلوگیری كرد و به آنان فرمود:«مشركین همتای خود را (كه اهل مكّه اند) به جنگ می طلبند و شما (اهل مدینه) همتای آنان نیستید».

سپس رسول اكرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) امیرمؤ منان علی (علیه السلام) را به جنگ با دشمن فرمان داد و حضرت حمزه و عبیدة بن حارث (عمو و پسرعموی خود) را به همراه علی (علیه السلام) فرستاد و در برابر دشمن ، صف آرایی كردند. وقتی كه این سه نفر به میدان تاختند؛ چون كلاهخود و لباس جنگ ، آنان را پوشانده بود، دشمنان آنان را نشناختند، پرسیدند شما كیستید؟ آن سه نفر خود را معرّفی كردند و نسب خود را بیان نمودند و گفتند:«كِفاءٌ كِرامٌ؛ شما همتایان گرامی هستید». نایره جنگ (تن به تن) در گرفت (به مقتضای سن) ولید با علی (علیه السلام) به نبرد پرداخت و علی (علیه السلام) به او مهلت نداد و او را كشت. عتبه با حمزه به جنگ پرداخت ، طولی نكشید كه به دست حمزه كشته شد. شیبه با عبیده هماور شد (و این دو، مدّتی جنگیدند) دو ضربت بین آنان رد و بدل شد كه یكی از آنها باعث جدایی ران عبیده گردید، علی (علیه السلام) با ضربتی بر شیبه ، عبیده رااز چنگال او رهانید و همین ضربت ، شیبه را كشت و در كشتن او حمزه (علیه السلام) نیز علی (علیه السلام) را یاری می كرد.

كشته شدن سه نفر از دلاوران دشمن ، نخستین شكست ذلّت و سرافكندگی را بر كافران وارد ساخت ، آنان با وحشت و حیرت ، مرعوب اقتدار مسلمین گشتند و نشانه های پیروزی مسلمین ، آشكار شد.

سپس علی (علیه السلام) در برابر «سعید بن عاص» قرار گرفت و با او به نبرد پرداخت در حالی كه دیگران از برابر شمشیر علی (علیه السلام) گریختند و همان دم سعید بن عاص نیز به دست علی (علیه السلام) كشته شد.

سپس «حنظله» پسر ابوسفیان ، در برابر علی (علیه السلام) قرار گرفت ، علی (علیه السلام) او را نیز كشت. پس از او «طعیمة بن عدی» به جنگ علی (علیه السلام) آمد، علی (علیه السلام) او را نیز به هلاكت رساند.

و سپس علی (علیه السلام) «نوفل بن خویلد» را كه از شیطانهای قریش بود كشت و به همین منوال یكی پس از دیگری به دست علی (علیه السلام) كشته شدند به گونه ای كه بیش از نیمی از كشته شدگان دشمن كه جمعا هفتاد نفر بودند (36 نفر آنان) تنها به دست با كفایت امیرمؤ منان علی (علیه السلام) كشته شدند و همه مسلمین كه در جنگ بدر شركت كرده بودند، همراه سه هزار نفر از فرشتگان كه نشانه های مخصوصی داشتند[5] ، نیم دیگر از آن هفتاد نفر را كشتند، بنابراین ، علی (علیه السلام) به اعانت الهی و توفیقات و تأییدات خداوند، تنها عهده دار كشتن نیمی از كشته شدگان شد و در نتیجه پیروزی مسلمین بر دشمن ، به دست علی (علیه السلام) صورت گرفت و پایان جنگ نیز اینگونه بود كه پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) مشتی از ریگ زمین را برداشت و به روی دشمن پاشید و فرمود: «شاهَتِ الْوُجُوهْ؛ زشت باد چهره های شما»، و هیچ كس از دشمن در صحنه نماند و همه پا به فرار گذاشتند:«و خداوند امور مؤ منان را در جنگ ، كفایت كرد و او قوی و شكست ناپذیر است».[6] .







  1. این جنگ در روز جمعه 17 رمضان سال دوم هجرت واقع شد.
  2. سوره انفال ، آیه 5 6.
  3. سوره انفال ، آیه 47.
  4. سرزمین «بدر» بین مكّه و مدینه قرار گرفته و به مكه نزدیكتر است.
  5. در مورد یاری سه هزار فرشته از مسلمین در سوره آل عمران ، آیه 125، سخن به میان آمده است آنجا كه می فرماید:(اِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنیِنَ اَلَنْ یَكْفِیَكُمْ اَنْ یُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائكَةِ مُنْزَلِینَ).

    «ای رسول! به یاد آر آنگاه كه به مؤ منین گفتی: آیا خداوند به شما مدد نفرمود كه سه هزار فرشته به یاری شما فرستاد؟».

  6. (... وَكَفَی اللّهُ الْمُؤْمِنینَ الْقِتالَ وَكانَ اللّهُ قَوِیّاً عَزِیزاً)،(سوره احزاب ، آیه 25).